بخاطر گلايي كه پر پر كردي بخاطر دلايي كه براتو شكسته شد
بخاطر كارايي كه كردي بخاطرچيزايي كه ازم گرفتي
بخاطر اشكايي كه اين مدت برات ريختم
بخاطر آب هاي سردي كه روي آتش عشقي كه بهت داشتم ريختي
بخاطر سرماهايي كه از سردي تو خوردم
بخاطر سوزوندنم تو اتيش انتظارت
---
در كل اگه تو نبودي:دوستي نبود.دوست داشتني نبود.عشقي نبود.انتظاري نبود.شكستي نبود.كه اشكي بخاطرش
ريخته شه.تيغي نبود كه بخاطرش رگي زده شه.كفني نبود كه پوشيده بشه و قبري نبود كه منو بزارن توش.
از كلمه ي عشق بدم مياداز جمله ي دوستت دارم بدم مياد
از آغوش گرمت بدم مياداز گرفتن دستاي سردت بدم مياد
از بازي بدم مياد.چون من ي بازيچه برا تو بودم
از همه ي آهنگايي كه تورو يادم ميندازه.بدم مياد
از خودم،...كه دلو قلبمو ساده به دست تو دادم
از ساعتام، كه ساعات با تو بودنو مي كوبه تو سرم ،بدم مياد
بدم مياد،بدم مياد.از همه چياز اين شهر كه تو توشي
از اين كشور كه هيچ كس حرفمو نمي فهمهاز اين دنياكه حرف اولو عشق ميزنه بدم مياد
از خودكشي بدم مياد،چون اون موقع مجبورم بخاطر تو اون دنيامم خراب كنم.پس خدايا:
خودت راحتم كن.نمي خوام تورو بخاطر ي بنده ي بي لياقتت از خودم ناراضي كنم