my love
best dirim
  


قهر ميكنم تا دستم را محكمتر بگيري و بلندتر بگويي بماااان

نه اينكه شانه بالا بيندازي و ارام بگويي هرطور راحتي

 




نوشته شدهجمعه 19 آبان 1398برچسب:, توسط amin & parmida
  


عشق يعني وقتي هزار دليل براي رفتن هست...

 ...هنوز دنبال يه بهونه اي كه بموني....
اگر نسيمي شانه هايت را نوازش كرد .
.بدان آن هواي دل من است كه به يادت ...مي وزد
چه تجارت ناشيانه اي بود آن مه نازي كه من از تو خريدم....
روي قلبي نوشته بودن شكستني است مواظب باشيد
ولي من روي قلبم نوشتم شكسته است...راحت باشيد...     
                      
 چه سخت است تشيع عشق بر روي شانه هاي فراموشي
و دل سپردن به قبرستان جدايي..وقتي ميداني 5شنبه اي نيست
تا رهگذري بر بي كسي ات فاتحه اي بخواند...
اينجا اسمان صاف تا قسمتي به رنگ دوستي همراه با غبار فراق است
توده اي سلام به سمت شما در حركت است.ضمنا احتمال بارش بوسه فراوان است..
با تو بر مرغان دريايي اميرم*بي تو در زندان تنهايي اسيرم
 




نوشته شدهجمعه 19 آبان 1398برچسب:, توسط amin & parmida

دوش مادر زن به من برخاش کرد    هیکلم با چوب آش و لاش کرد

گفت:ای داماد ای آدم نشو       حیف آن دختر که من دادم به تو

من نمیدانستم آدم نیستی      لایق لطف دومادم نیستی

هر کسی داماد شد در عمر خویش بی گمان یا خر بود یا گاومیش

گفتمش من آدم بوده ام     تاج گل بر فرق عالم بوده ام

بعد از روی جوانی خر شدم   بابند خانه و همسر شدم

آدم اول کم کمک خر میشود

بعد از آن دچار شوهر میشود

هرکسی کو زن گرفت از بی غمی نام او دیگر نباشد آدمی

غیر شوی حضرت حوا؛که بود

شوهری آدم بر او صد ها درود

حق تعالی نام او آدم گذاشت

چون که این داماد ...مادر زن نداشت




نوشته شدهپنج شنبه 27 مهر 1398برچسب:, توسط amin & parmida

در زخم زبان،فوق تخصص دارد          یکریز کنایه بر سرت میبارد

او جز خود احمقش ،کسی دیگر را یک آدم ساده هم نمیبندارد

انگار که از دماغ فیل افتاده است   یا از شکم کروکدیل افتاده است

اما ورم قوزک بایش گوید            از درخت نارگیل افتاده است.

او از همه شکوه و شکایت دارد    از دست خودش فقط رضایت دارد.

در گوشه خانه می نشیند  تنها چون جغد به تک نشینی عادت دارد.

 




نوشته شدهپنج شنبه 27 مهر 1398برچسب:, توسط amin & parmida

عطر تنت روي پيراهنم مانده...

امروز بوييدمش.عميق عميق..

و با هر نفس بغضم را سنگين تر كردم....

و به ياد آوردم كه ديگر ،تنت سهم ديگري ست...

و غمت سهم من!

 




نوشته شدهیک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, توسط amin & parmida
  


               غريبانه شكستم من اينجا تك وتنها

        دل خسته ترينم در اين گوشه دنيا 

اي بي خبر از عشق كه نداري خبر از من

     روزي تو آيي كه نمانده اثر از من

 

  اگر دستانم را بشكنند      با     اشك چشمانم

اگر چشمانم را كور كنند     با     نفسهايم

اگر نفسم را ببندند           با       قلبم

اگر قلبم را پاره كنند       با       خون  رگ 

و جگر خواهم نوشت:

دوستت دارم

 

 

 

 




نوشته شدهیک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, توسط amin & parmida

  اگه ميدونستي كه چقدر تنهام برام اشك ميريختي

       اما اگه ميدونستي كه چقدر اشك ميريزم

  هيچوقت تنهام نميزاشتي

 




نوشته شدهجمعه 30 تير 1398برچسب:, توسط amin & parmida

ميان ابر ها سير ميكنم

هركدام را به شكلي مي بينم كه دوست دارم

مي گردم و دلخواهم را پيدا مي كنم ميان آدم ها اما

كاري از دست من ساخته نيست

خودشان شكل عوض مي كنند

براي اتفاق هايي كه نمي افتد...

براي دستي كه نگرفتم

براي اشكي كه پاك نكردم

براي بوسه اي كه نبود

براي دوستت دارمي كه مرده به دنيا آمد

براي من

 

كه وجودم نبودن است

مرا ببخش....




نوشته شدهجمعه 30 تير 1398برچسب:, توسط amin & parmida

     عشق اگر خط موازي نيست چيست؟

              يا گتاب جمله سازي نيست چيست؟

        عشق اگر مبناي خلق آدم است

          پس چرا اين گونه گنگ و مبهم است؟

    پس چرا خط موازي مي شود!!!!!!

از چه رو هر عشق،بازي مي شود؟




نوشته شدهجمعه 30 تير 1386برچسب:, توسط amin & parmida
  


از چشمانم بپرس كه از دوري فراق تو چه روزها نا ارامي كشيده

از قلبم بپرس كه چگونه در راه انتظار تو از حركت مي ايستد

واز صورتم بپرس كه چگونه موج انتظارت در آن موجب فرسودگي ام شده است

بپرس عزيزم تا بداني چقدر دوستت دارم.




نوشته شدهسه شنبه 27 تير 1398برچسب:, توسط amin & parmida

 

 

عمر عاشقي چه كوتاه بوده          عشق ما بيش از يكسال نبوده

 

 

در برف زمستان  ما بهم دل باختيم         در نسيم بهار عشق را زود شناختيم

گرماي تابستان گرما گرم عشق بود     بادهاي پائيزي روزهاي جدائي

 

در اين روزها عشق مثل بهاره    فصل بهار چه ناپايداره

در بهار عشق خوشحال و شادان در خزان عشق غمگين و گريان

بياييد هرگز عاشق نشويم و دل در گرو دلبر ندهيم

ما بيهوده عشق نمي پذيريم چو عاشق شديم عاشق ميميريم

در اين زمان عشق چه بي ثمره.عاشق دلبند چه بي خبره

يكروز ساغري پر از مي بدست.يكروز دگر پيمانه  بشكست

بياييد هرگز عاشق نشويم.دل در گرو دلبر ندهيم.

بياييد هرگز عاشق نشويم.دل در گرو دلبر ندهيم.

 

خوشابحال آن سوته دلان      عشق ميسرايند همچون بلبلان

عاشقند مثل شمع و پروانه   نمي پذيرند عشق بيگانه

بياييد هرگز عاشق نشويم    دل در گرو دلبر ندهيم

ما بيهوده عشق نمي پذيريم    چو عاشق شديم ميميريم

عشق حقيقي در ايت زمونه    كجا پنهونه خدا ميدونه

يكي عاشق مثل ديونه        يكي حرمت عشق را ندونه

 

بياييد هرگز عاشق نشويم    دل در گرو دلبر ندهيم

ما بيهوده عشق نمي پذيريم    چو عاشق شديم ميميريم

 

 

 




نوشته شدهدو شنبه 19 تير 1386برچسب:, توسط amin & parmida




نوشته شدهدو شنبه 19 تير 1386برچسب:, توسط amin & parmida

ماسه ها فراموشکارترین رفیقان راهند پا به پایت می آیند انقدر که سماجتشان در همراهی حوصله ات را سر میبرد اما کافی است تا اندک بادی بوزد یا خرده موجی برخیزدتا برای همیشه از حافظه ضعیفشان ردپایت پاک شود من از نسل ماسه نیستم از نسل صدفم صدفهایی که به پاس اقامتی یک روزه تا دنیا دنیاست صدای دریا را زمزمه می کنند.




نوشته شدهدو شنبه 19 تير 1398برچسب:, توسط amin & parmida

بيادم آمد آن چشمان مست     در ژاله غم يك لحظه ببست

گفتا ما بايد از هم جداشيم      هريك تسليم سرنوشت باشيم

هيهات روزگار بازي ها اداره       سرنوشت را به بازي مي گيره

عشق يكي را از او ميگيره         يكي هم بي عشق زندگي داره

 

بيادم آمد در آنزمانها         رفتي و من را گذاشتي تنها

دگران تورا بسي آزردند             تو هم همچو من بماندي تنها

هيهات روزگار بازي ها اداره      سرنوشت را به بازي مي گيره

عشق يكي را از او ميگيره         يكي هم بي عشق زندگي داره

 

اي دل گريه كن گريه كه عار نيست        گريه كردن هم جزء زندگيست

زندگي غم است غمگينش مائيم         غمگين آمديم غمگين هم ميميريم

اگ دوست داشتيد بهم بگيد تا نت اهنگشو بذارم براتون




نوشته شدهیک شنبه 18 تير 1386برچسب:, توسط amin & parmida

چون اعدادي داراي صوت هاي بسيار سنگين و ارتعاشات بالا و هماهنگ و هم چنين انرزي هاي بي كران هستند.

3.7.9.40.هر يك به نوبه خود با زندگي بشر و انسانهاي زمين وابسته و آميخته شده.

در روز 3مرگ انسان

روح فرد كه از جسم خارج شده.تا 3روز بعد مرگ هنوز داراي ارتعاشات زميني است و در اطراف بدن مي باشد.

روز 7 مرگ

ارتعاشات اطراف هاله جسد خارج گرديده و ديگر جسد داراي ارتعاش نيست.روح نيز به طور كامل از بدن فرد جدا ميشه

و ديگر هيچ گونه وابستگي ارتعاشي به بدن خويش نخواهد داشت.

40 روز پس از مرگ

فرد از 40 حلقه جهان اول ارتعاش گذشته و وارد جهان اثيري مي گردد.

الان كركاتور ريخت؟اين بود دليلش.




نوشته شدهدو شنبه 12 تير 1387برچسب:, توسط amin & parmida

شنبه:كودكي     يكشنبه:نوجواني          دوشنبه: جواني         سشنبه: عاشق شدن       چهارشنبه:ازدواج كردن

پنجشنبه:پدر و مادر شدن                      جمعه:مردن

دوستش دارم،غمش در سينه باشد يا نباشد                صورت ماهش در اين آيينه باشد يا نباشد

ياد او در خاطر من هست اگر در خاطر او                       يادي از اين عاشق ديرينه باشد يا نباشد

شيشه ي ايمان به دست افتاده ام در پاي آن بت           جاي من آغوش اين سنگينه باشد يا نباشد

به جرم اينكه خيلي ساده بودم                            به زندان دلت افتاده بودم

اگر چه حكم چشمانت ابد بود                              براي مرگ هم آماده بودم




نوشته شدهسه شنبه 6 تير 1391برچسب:, توسط amin & parmida

الهي بميرم برا اون بدبختي كه تولدش بوده

اينم شاهكار تابلوهاي ايران.

بگو آخه وقتي همش ي سمته،مگه مجبورين اين طوري همرو ي سمت بزنيد؟




نوشته شدهپنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, توسط amin & parmida

  ارتباط عناصر وجودي ما باهم

فروردين،مرداد،آذر

علامت اتش:آتش با آتش و هوا به راحتي ارتباط برقرار مي كند،ولي با آب و خاك،راستي كه صبروتحمل بايدش

خرداد،مهر،بهمن

علامت هوا:هوا با هوا و آتش كنار مي آيد،ولي با آب و خاك احتياج به صبر و تحمل دارد.

ارديبهشت،شهريور،دي

علامت خاك:خاك با خاك و آب مي سازد،ولي با هوا وآتش بايد صبر و تحمل داشته باشد.

تير،آبان،اسفند

علامت آب:آب باآب و خاك راحت است ولي با هوا و آتش لازم است صبر و تحمل داشته باشد.

رفتار متقابل اين عناصر در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب...


نوشته شدهیک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, توسط amin & parmida
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.