تو را دوست دارم ، تورا دوست دارم
تورا چون بهاران ،چوذرات باران
تورا چون ستاره، چنان ابر پاره
چو امواج دريا،چومستي.چو رويا
چو ميناي پر مي.
چنان ناله ني
تورا دوست دارم
تو را مي پرستم تو رامي پرستم
تو هستي جواني
توئي زندگاني
توئي چون دل و دين
توئي جان شيرين
توئي همچو ايمان
مقدس چوپيمان
چه خواهي ز عاشق
كه من بعد خالق
تو را مي پرستم
هميشه باتو
معناي زنده بودن من باتو بودن است
اي فرشته نازل شده برچشمانم اي شقايق زندگي ام
اي تنها ستاره آسمان قلبم اي زيباترين زيباييهاي محبت
اي بهانه خواب شبهايم اي تنها نياز زنده بودنم
اي آغاز روز بودنم اي نيمه پنهان من
وتو اي معشوقه من
تورا با تمام وجودم دوست دارم و مي پرستم.
يكي را دوست ميدارم*ولي افسوس او هرگز نميداند.
نگاهش مي كنم شايد بخواند از نگاه من كه او رادوست ميدارم
ولي افسوس *او هرگز نگاهم را نمي خواند
به برگ گل نوشتم كه*اورا دوست ميدارم
ولي افسوس*او برگ گل را به زلف كودكي آويخت تا اورا بخنداند
به مهتاب گفم اي مهتاب
سر راهت به كوي او سلام من رسان و گو اورادوست ميدارم
ولي افسوس*يكي ابر سينه آمد ز ره روي ماه تابان را بپوشانديد
صبا را ديدم و گفتم صبا دستم به دامانت*بگو از من به دلدارم كه اورا دوست ميدارم
ولي افسوس*ز ابر تيره برقي جست و قاصدك را ميان ره بسوزاند
كنون وامانده از هرجا دگر باخود كنم نجوا*ولي افسوس او هرگز نمي داند.
اي عشق مدد كن كه به سامان برسيم
به عشق از دست رفته و بي پايان برسيم
يا من به يارم برسم و يا يار به من
يا هردو بميريم و به پايان برسيم